این مطلب زیبا را دیدم دلم نیامد آن را برای وبلاگ بافران هم نگذارم.حتما ادامه مطلب را ببینید.
استاد شهریار می فرمودند:
« چنان منقلب شدم که گویی بمب اتم کره زمین را به کلی نابود کرد و پودر آن در فضای بیکران پخش شد. از جسم خاکی رهیدم . در عالمی اعلا به درگاه خداوند متوسّل شدم : خدایا کمکم کن. پروردگارا، قدرتی می خواهم که دل آن سلطان ریاضی را نرم کنم. اکنون که من مامور این امر مهم شده ام ، شرمنده ام مگردان.»
آری، شهریار ادب شرق، توفیق الهی را کسب می کند و همان شب ، شعر « پیام به انشتین» آفریده می شود. این شعر به قدری روان و منسجم و صمیمی و موثر، خلق می شود که گمان نمی رفت هیچ سنگدلی را یارای مقاومت در برابرش باشد.
بلافاصله این شعر به زبان های انگلیسی ، آلمانی ، فرانسه و روسی ترجمه می گردد
انشتن ناز شست تو!
نشان دادی که جرم و جسم چیزی جز انرژی نیست
اتم تا می شکافد جزو جمع عالم بالاست
به چشم موشکاف اها[اهل] عرفان و تصوّف نیز
جهان ما حباب روی چین آب را ماند
من ناخوانده دفتر هم که طفل مکتب عشقم،
جهان جسم ، موجی از جهان روح می دانم
اصالت نیست در مادّه.
...
انشتن نامی از ایران ویران هم شنیدستی؟
حکیما، محترم می دار مهد ابن سینا را
به این وحشی تمدّن گوشزد کن حرمت ما را.
انشتن پا فراتر نه جهان عقل هم طی کن
کنار هم ببین موسی و عیسی و محمّد را
کلید عشق را بردار و حلّ این معمّا کن
و گر شد از زبان علم این قفل کهن واکن.
انشتن بازهم بالا
خدا را نیز پیداکن.
برای دیدن مطلب کامل روی ادامه مطلب کلیک کنید....